بيداري دوباره درختان خفته، رويش گل ها، جوانه زدن شكوفهها، آراستگي دشتها، شكفتگي صحراها، برخاستن خاك فسرده از خوابي سنگين، شنيده شدن آواز پرندگان، جاري شدن خنكاي نسيم در بامدادان و... نشانههاي بهين و مهين است از تحولي بزرگ در طبيعت به نام بهاران، كه جملگي روحبخش جان هستند و جان افزاي روان.
و تو هيچ پنداشته اي كه شايد اين دگرگوني زمين و زمان پيامي داشته باشند براي انسان، كه اگر جهان برون را به پويش و بالش و زايش و سرور و سرود مي بيني، تو نيز بايد اينگونه باشي از درون: مدام بجوشي و دائم بخروشي، همواره ببالي و هميشه بپويي به سمت راستي، به سوي درستي و بر راه پاكي؛ و آفرينشگر باشي شادي را و رهايي را، آزادگي را؛ و بزدايي تنبلي را و پليدي را و پلشتي را؛ و بجويي نيروهاي ناشكفته حيات را از دل طبيعت آشكار خدا و از اندرونِ پنهان انسانها، خودت و ما. و ديگر آنكه اين خورشيد، اين ماه، اين آبشاران و كوهساران و آثار پيدايي و بيروني و نيز اين نشانههاي پنهاني و دروني چون مهر و محبت و صداقت و صميميت خودِ تو هستي و خود تو ميتواني بود:
خورشيد گر از بام فلك عشق فشاند/ خورشيد شما، عشق شما، بام شماييد
در فرهنگ اسلامي و سنت ايراني، روي و رأي جنبش و كوشش انسان به سمت نور و رشد و بلندمرتبگي ترسيم شده است و در اين سير كمالخواهي و كمالجويي، خاموشي و خامي و سردي و سكوت و سياهي و ساحري رنگ ميبازد و روز و روزگاران از نَفس و نَفَس انسان و راه و گام و كار و بار او معنا مييابد و به خجستگي ميرسد:
گيرم كه سحر رفته و شب دور و دراز است
در كوچه خاموش زمان گام شماييد
ايام ز ديدار شمايند مبارك/ نوروز بمانيد كه ايام شماييد
- پژوهشگر فرهنگ و ادبيات
نظر شما